شبکه یک - 24 تیر 1401

مخاطرات پذیرش "غدیر"(تمسک به ولایت علی ع و تظاهر به ولایت علی ع)

عید غدیر ۱۳۹۷ _ مشهد الرضا ع

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام محضر برادران و خواهران عزیز.

و الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ علی‌بن‌ابی‌طالب و ابناه المعصومین، و اسعدالله یومکم، تبریک عرض می‌کنم عید غدیر و این روز مبارک را. بیست و پنج سال فاصله افتاد و این وسط اتفاقاتی افتاد به نام حکومت دینی و حکومت اسلامی که حضرت امیر(سلام‌الله‌علیه) بعد‌ها آمدند فرمودند: اگر آن وعده‌ی غدیر محقق می‌شد و فرمان پیامبر (ص) در غدیر اگرموفق می‌شد این وضعیت به وجود نمی‌آمد و ما تمام این دو سه دهه را مستقیم را به بالا حرکت می‌کردیم ولی الان من مجبورهستم برگردم به دو نیم دهه‌ی قبل، غیر از مفاسد اقتصادی حکومتی انحرافات فکری عقیدتی حتی در عبادات بیش از چهل بدعت گذاشته‌اند که من جرات بیان آن را ندارم، چون کسانی که در زمان پیامبر و یا تازه بعد از پیامبر به دنیا آمدن الان جوان بیست و پنج ساله هستند و باور ندارند که به طور مثال نوافل را به جماعت نمی‌شوند خواند و انواع و اقسام دیگر را، اذان یا تغییر در اذان و تغییراتی در حج و عبادات و این‌ها اتفاق افتاده بود که ولی من نمی‌توانم بگویم چون اگر من بگوییم این جوانانی که بیست و پنج سال پیش به دنیا آمده‌اند و الان جوانان رشیدی هستند و الان از نسل جوانان اسلامی هستند می‌آیند و می‌گویند ای بابا نکند همه این‌ها از اول کشک بوده، خراب بوده و از این حرف‌ها. آقا هرچی فداکاری کنید و زحمت بکشید و شهید بدهید همه این‌ها یک طرف توضیح و توجیه درست افکار عمومی اهمیتش از کل آن کار‌ها بیشتر است و الا از پشت ضربه می‌خوریم، امیر مؤمنین را هم همین‌جوری زیر پایش را و خالی کردند دیگر و الا حضرت امیر از نظر نظامی دست بالا را داشتند برگ برنده را داشتند. در صفین داشت تمام می‌شد، افکار عمومی شایعات و جنگ روانی و اینجور چیز‌ها بود که از پشت سپاه امیرالمؤمنین را از هم پاچاند و از بین برد، آن هم توسط نیرو‌های شهادت طلبش آن‌های که حافظ قرآن و شهادت طلب بودند، نماز شب خوآن‌ها یعنی جزء بهترین رده‌های سپاه امیرالمؤمنین بودند خوارج و همه جویای شهادت بودند، به یک باره ذهن این افراد را خراب کردند. من این هار می‌خواستم عرض کنم واین مطالب را توضیح بدهم این‌ها دخالت داره در این قضایا.

حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید پیام غدیر این است اصلاً: حضرت امیر (س) در دهه‌ی سوم پس از پیامبر یک تعبیری دارند، افراد اهل دین و متدین را دسته‌بندی کردند. می‌گویند چهار دسته، مردمی که هستند در جامعه معمولاً چهار نوع تیپ هستند. یک عده آدم‌های خوبی هستند چون عرضه ندارند آدم‌های بدی باشند، این تعبیر حضرت امیر را دقت کنید، آب ندیده‌اند اگر آب ببینند شناگر‌های ماهری هستند، پس فعلا آدم‌های خوبی هستند. فرمودند یکسری دیگری از افراد آدم‌های متدین و مذهبی هستند که حرف‌های خوب می‌زنند کار‌های خوب انجام می‌دهند این‌ها آب ندیده‌اند این‌ها دنبال فساد نمی‌رن نه برای اینکه که صالح و مخالف فساد هستند نه این افراد برای اینکه توانش را ندارند چون بالاخره دزدی و اختلاص رشوه و خیانت این کار‌ها یک مقدار آمادگی بدنی و آمادگی ذهنی می‌خواهد هر آدم ناتوانی نمی‌تواند هزار میلیارد دزدی کند و تا چند سال ده‌ها بار بازرسی کنند و آخر سر هم نفهمند کسی این جور افراد توانایی دارند. حضرت امیر فرمود ما با چهار نوع ادم مواجه هستم و با این‌ها باید چکاری کنم، خب می‌خواهم با این‌ها حکومت اسلام کنم یک عده ادم‌های که صالح هستند و فاسد نیستند، چون قدرت ندارند و توانایی و ابزار کارش را ندارند پولش و نداره مقامش و نداره اگه داشته باشد هر کاری از آن‌ها بر می‌آید یکی از افراد که حضرت امیر فرمودند این‌ها هستند، ابزار کارزار نداره مال و منالی نداره بی‌مقدار و خاره پست و ضعیفه اصلاً ترسوئه و چون ترسو هست خیانت نمی‌کند. چون ترسو هست خیانت نمی‌کند نه این که خائن نیست جرات خیانت را ندارند ولی الان که نگاه می‌کنید آدم‌های خیلی خوب سالم متوسطی هستند ولی اصلاً بهشون اعتمادی نیست دستشان برسد هر کاری ممکن است انجام بدهند، دزدی خیانت و هر کاری، ولی در شرایط عادی آدم‌های خوبی هستند متدین. این‌ها یک دسته هستند. می‌فرمود یک دسته هم کسانی هستند که دیگه صریح فاسدند یا فاسد شدن یا فاسد بودن خودشون و علنی نشان می‌دهند شمشیر کشیدن همه جا دنبال فتنه و شر هستند سوار و پیاده همه‌ی نیرو‌ها و امکانات استعداد‌هایشان را فرا خواندن و علنن با افتخار فساد می‌کنند گناه می‌کنند، ظلم و خیانت می‌کنند. دینشان تباه، آلوده‌ی گناه چشمشان به دنبال نواله یا به دست آوردن گله دنبال یک نواله‌ای گله‌ای و باکی هم ندارند حالا من نمی‌خواهم مقایسه کنم یا مثلاً مصداق بیاورم ولی ما دیدیم تو همین سال‌ها کسانی که سابقه‌ی انقلابی و حزب اللهی داشتن سریع خودشون گفتن ما لیبرال مذهبی هستیم نمی‌دانم شما یادتون هست یا نه این در تیتر روزنامه‌ها آمد، ما لیبرال دموکرات مذهبی هستیم و چپ‌های ما سوسیال دموکرات مذهبی هستند، مذهبی هم هستیم نماز می‌خوانیم و مکه می‌رویم، راست می‌گویند مذهبی‌اند همه اما واقعاً یک لیبرال دموکرات و سوسیالی دموکراتی هستند که نماز هم می‌خوانند، حتی حضرت امیر فرمود یک عده‌ای صریح بیان می‌کنند.

دسته سوم خیلی عجیب‌اند. دسته سوم کسانی هستند که از موضع اخلاقی و معنوی با مردم حرف می‌زنند دقت کنید حضرت امیر از چه چیز‌هایی و چه کس‌هایی رنج می‌بردند، می‌گویند در دهه‌ی سوم من با کسانی هستم یک گروهی که ما با آن‌ها مشکل داریم که نمی‌دانیم با آن‌ها چه کنیم. حضرت می‌فرمایند: «این‌ها خود را خطیب و واعظ مردم می‌دانند و چه بد سودایی ست که دنیا را بهای خود بدانی وپاداشی را که نزد خدا داری به حساب نیاری» می‌فرمایند ما یک تیپ‌هایی هم داریم یک دسته تیپ‌هایی که ما با این‌ها هستیم جز موانع توحید و عدالت هستند و حکومت اسلامی و دینی‌اند کسانی هستند که از موضع وعض و واعظ و این‌ها با مردم حرف می‌زنند. در زمان خلفای قبل د و هنوز هم هستند این‌ها همه را نصیحت می‌فرمایند همه را موعظه می‌فرمایند بنام و آخرت به دنبال دنیای خودشان هستند. «مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیَا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ» به اسم آخرت با شعار‌های دینی مذهبی آخرتی به دنبال دنیا و منافع خودشان وهستند که، یا پول هست یا آقایی و ریاست است یا مرید بازی و یا شهرت یا ریاست است یک چیزیست که دنبالش هستند منتها ابزارش دین است، ابزارش مذهب است این‌ها تعابیر امیرالمؤمنینه آقا حرفای روشنفکری و روشنفکری دینی؟ نه آقا حرفای امیرالمؤمنین هستند. می‌گویند کسانی که «الدُّنْیَا لِنَفْسِکَ ثَمَناً وَ مِمَّا لَکَ عِنْدَ اللَّهِ عِوَضاً» یک کسانی هستند که دیگه اصلاً به خدا و پاداش الهی آخرت مثل اینکه دیگه عقیده‌ای ندارند ادا‌های مذهبی در می‌اورند ولی دنبال این که هر جا قدرت و ثروت و ریاست شهوت است انجا هستند منتهی اسم مذهبی رویش می‌گذارند و توجیه مذهبی می‌کنند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیَا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ وَ لَا یَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیَا» آخرت را کردند وسیله برای دنیا در حالی که باید دنیا را وسیله می‌کردند برای آخرت ما با زبان امروز اگه بخواهیم بگوییم منطق دهه‌ی شصت این بود که دنیا وسیله و آخرت هدف است. سیاست و مقام و همه چیز وسیله است آخرت هدف. کم‌کم برای بعضی‌ها در دهه‌ی نود دنیا شده هدف آخرت شده وسیله. حضرت امیر در دهه‌ی سوم آن زمان اواخر زمانی است که دیگه اواخر خلیفه‌ی سومه و یا اول خلافت خودشانه با مختصاتی که ارائه می‌دهند. فرمودند: خیلی راحت جا‌ها عوض شد به جای اینکه بگوییند دنیا وسلیه آخرت و هدف، آخرت و دین و مذهب همه‌ی این‌ها شده وسیله، دنیا هدف است. باید بچسبی به این منتها در زمان جاهلیت قبل از اسلام اگر کسی دنبال دنیا می‌خواست برود با زبان آخرت دیگر لازم نبود برود با زبان دین، با همان روش شرک عریان می‌رفت حالا ابزار عوض شده هدف باز همان هدف جاهلیت شده است. «قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ» خصوصیات این تیپ ها است. تن‌آسا و آسوده‌خیال، بی‌درد شدند. می‌فرمود؛ این تیپی که دارم از آن‌ها حرف می‌زنم یک تیپشان هم همین‌ها هستند. نماز‌هایشان را می‌خوانند روزه‌هایشان را می‌گیرند، همه‌ی شعار‌های دینی را می‌دهد، درود بر پیغمبر و ثنت و قرآن و شعار‌های انقلابی همه این‌ها سر جایش هست، اما مفت خور، تن‌آسا و راحت طلب، نگاه می‌کنند چه کار‌هایی در کجا راحت است و همان کار‌ها را انجام می‌دهند در حالی که قبلاً باید دنبال هر کاری که سخت‌تر بود می‌رفتند، آسوده خیال و بی‌درد، به دنبال راحتی.

2- «وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ» قدم‌هایشان را کوتاه و آرام برمی دارند که یعنی در اوج عرفانند، خیلی معنوی‌اند امام می‌گفتند: دو سه بار این مطلب را بیان کرده‌اند، می‌گویند بعضی‌ها پا‌هایشان را، لخ لخ روی زمین در حوزه می‌کشیدند و سر‌هایشان را خم می‌کردند، پیام این بود که هر چه احمق‌تر مقدس‌تر، تعبیر امام است دیگر هر چه احمق‌تر باشید مثل اینکه مقدس‌ترید هرچه بیشتر کلاه سرتان برود و هر چه ترسوتر و بی‌عرضه‌تر باشی مثل اینکه به خدا نزدیک‌تری. یک روایت از حضرت رضا(ع) داریم می‌فرمایند: مواظب این افراد باشید که صدا‌هایشان را خیلی نازک می‌کنند و خیلی آرام حرف می‌زنند که شما‌ها نشنوید، این تعبیر حضرت رضا(ع) است. گردن‌ها کج و آویزان آرام راه ‌می‌روند این تعبیر امام رضا(ع) فرمود؛ مواظب باش کلاهتان را برندارند ما معیار داریم ایمان عمل صالح، جهاد در درون، جهاد در بیرون. این‌ها ملاک است، مابقی همه اداست فرمودند که: «وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ» خیلی آرام قدم برمیدارن که یعنی همونایی که به نام آخرت و دین نون دنیا رامی‌خورن آخرت ابزار دنیا هدف. «وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ»، اما دامن به کمر زدند که تا می‌توانند درو کنند ولی در عین حال خیلی آرام راه ‌می‌روند «وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمَانَةِ»، خودشان را جوری آرایش می‌کنند و نمایش می‌دهند که یعنی ما صندوق اماناتیم، امانت در بیت‌المال امانت در اصرار شما امانتدار و امانت محض. اصلاً این تعبیر «زَخْرَفَ»، یعنی به دروغ زینت می‌کنند گریم می‌کنند. «زَخْرَفَ» یعنی گریم. خودشون راگریم می‌کنند که یعنی موجوداتی خیلی امانت دار، پاک و صالح هستند. «وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِیعَةً إِلَى الْمَعْصِیَةِ»، خداوند پرده پوشی کرده تا الان ابروی شما را رانبرده، این‌ها از ستر الهی و پرده‌پوشی خدا پلی می‌سازند برای گناه و سواستفاده و خیانت یعنی همین که آبرویشان حفظ شده مردم نمی‌دانند که چه کی هستند، چه کاری می‌کنند، اندرونیت چه‌خبراست و به دنبال چه هستی، مردم به ظاهرت نگاه می‌کنند.

حضرت امیر می‌فرماید: این‌ها از این ظاهر و پرده پوشی الهی یک ظریعه یک پلی می‌سازند وسیله‌ای برای اینکه به گناه و به خیانت برسند مردم هم نمی‌فهمند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ»، یک عده‌ای از این‌ها هم هستند کاملاً قدرت‌طلب تعابیر حضرت امیر راگوش کنید تا بفهمید غدیر چرا به نتیجه نرسید چرا با غدیر مخالفت شد چون اگر غدیر محقق می‌شد حضرت امیر نمی‌گذاشتند این‌ها بیایند در قدرت و حکومت و افکار عمومی، نمی‌گذاشتند این‌ها بیایند اما اون زمان امدند و حضرت امیر می‌گویند من با چنین وضعیتی روبرو شدم الان، یک دسته این‌ها هستند. «مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَب الْمُلْکِ»، ریاست طلب در اوج قدرت طلب در اوج اما چه چیزی باعث شده که الان از قدرت دور هستند، «ضُئُولَةُ نَفْسِهِ»، کم همتی آن‌ها، نقشه‌هایشان درست از آب در نیامد شکست خوردند در پروژه‌ی قدرت بی‌عرضه هستند. کم همتی و بی‌عرضگی، دید بعضی‌ها با تمام وجود دنبال قدرت هستند منتهی چون در قدرت نیستند هی به قدرت فحش می‌دهند در حالی که اگر خودشان دستشان برسد به قدرت هزار برابر هر کاری را انجام می‌دهند. «وَ انْقِطَاعُ سَبَبهِ»، منقطع سبب یعنی فاقد ابزار هستند ابزار ریاست و قدرت را ندارند، سرنخ قدرت دست‌شان نیست خیلی حرف‌های اخلاقی می‌زنند از تقوای سیاسی حرف می‌زنند. «فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَی حَالِهِ»، این که در این وضعیت مانده هنوز همه کاره نشده‌اند برای این نیست که نخواستند برای این است که نتوانستند ولی وانمود می‌کنند ما نمی‌خواهیم ما که دنبال قدرت نیستیم ما دنبال اصلاح و دنبال اصلاحات هستیم. « فَتَحَلَّی باسْمِ الْقَنَاعَةِ»، می‌گوید [تحلی] یعنی همین گریم کردن تظاهر می‌کنند به قناعت تظاهر می‌کنند که قانع هستند، خیر آقا شما قانع نیستی شما دستت نرسیده است به بیت المال دستت برسد تو را هم می‌شناسیم دستت نرسیده و الا قانع نیستی. می‌گوید این‌ها تظاهر می‌کنند که قانع‌اند در حالی که دستشان نرسیده است. «وَ تَزَیَّنَ بلِبَاس أَهْلِ الزَّهَادَةِ»، لباس اهل زهد را می‌پوشند لباس‌های ساده و وانمود می‌کنند تظاهر می‌کنند که ما اصلاً چیزی نمی‌خواهیم، خیر آقا می‌خواهی، نداری، نتونستی ما با هم چنین تیپ‌هایی الان روبرو هستیم. «وَ لَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِی مَرَاحٍ وَ لَا مَغْدًی»، هیچ شب و روزی نبود و نگذشت الا این که تو حرص قدرت و ریاست و همه‌ی این هارا را زدی منتهی چون دستت نرسید اینجوری قیافه گرفته‌ای و از این حرف‌ها و ادبیات استفاده کرده‌ای.

اما بعد دسته‌ی دیگه دسته‌ی چهارم آن‌هایی که تا آخر انقلابی و پاک ماندن آن ها را ببینید حضرت امیر چگونه توصیف می‌کند، می‌گویند تو دهه‌ی سوم بعد از اینکه یک عده‌ای فاسد شدن یک عده‌ای هم اگه نشدن دستشان نرسیده یک عده‌ای هم قشنگ حرف می‌زنند یک عده‌ای فلان و یک عده‌ای هم معنویت و اخلاق و این‌ها را ابزار کردند برای قدرت بعد حضرت امیر می‌فرماید اما اون دسته چهارم، اون‌ها کی هستند؟ «وَ بَقِیَ رِجَالٌ، می‌ماند آن مردان و زنانی که غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ، قیامت را باور کردند.» آخرت را باور کردند. و این‌ها بار‌ها می‌بینید چشم‌هایشان را بسته‌اند و دارند به معاد فکر می‌کنند. چشم‌ها فروخوابانده در فکر معاد ذکرالمرجع آن جایی که باید برگردیم آن جایی که داریم می‌رویم محضر خدا. حضرت امیر(ع) می‌فرماید: خوشبختانه کسانی هنوز هستند که حواسشان و تمام توجه‌شان به آخرت است. «وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَر»ِ، مدام اشک از چشمانشان جاری می‌شود از خوف محشر هنوز هستند کسانی که از ترس قیامت اشک میریزند و باوردارند این حرف‌هایشان را. «فَهُمْ بَیْنَ شَرِیدٍ نَادٍّ»، اما آن‌ها چه وضعیتی دارند:

۱- یک عده‌ای از آن‌ها گریان و یک عده‌ای گریزانند از جمع می‌گریزند، یا شاید به این معنا بوده که تحت تعقیب هستند، [شرید] تحت تعقیب بودن فراری بودن این ور و ان ور مخفی بودند، یا [شرید] به معنایی که از جمع و سروصدا و این‌ها گریزانند از جلوی دوربین فرار می‌کنند.

«وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ »، یک عده‌ای هم مدام تهدید می‌شوند در تهدید هستند در حالت خوف و مراقبت‌اند.

«وَ سَاکِتٍ مَکْعُومٍ »، یک عده‌ای هم دهانشان بسته است، دهانشان را دوخته‌اند نمی‌توانند حرف بزنند.

« وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ »، رفتن با اخلاص مشغول عبادت در خلوت از این‌ها فاصله گرفتند و رفتند به خلوت می‌گویند این چند سال باقی مانده را ما خودمان پاک بمانیم و تلاش کنیم از پاکی‌ها دفاع کنیم تا از این عالم بریم.

« وَ ثَکْلَانَ مُوجَعٍ»، یـک عده‌ای‌شان هم حضرت امیر فرمودند: گریان و دلشکسته، قلب‌هایشان شکسته.

« قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِیَّةُ»، در خلوت و گمنامی خزیدند چرا؟ به خاطر تقیّه، تقیّه ممکن است همین تقیّه سیاسی باشد که نمی‌توانند همه این حرفا را بزنند فضا سنگین است مجبور می‌شوند حرف‌هایشان را بخورند و قورت بدهند، همه چیز را نمی‌توانند بگویند فضا را نمی‌پذیرد. یا هم تقیّه به مفهوم عام هست یعنی پرهیز به خاطر پرهیز از بعضی مسائل این‌ها گمنام هستند. مثلاً نسل دهه‌ی شصت این‌ها‌ها را می‌شناختند چون وسط همه‌ی معرکه‌ها و من در دهه‌ی نود اسم‌هایشان را هم نمی‌دانم، شما الان دیدید اسم شهید‌ها را می‌گویم بچه‌ها نمی‌دانند که چه کسی هست و قضییه‌ی آن چیست. الان اسم شهید و جلاد را ببرید نمی‌توانند تشخیص بدهند کدام به کدام بوده است. مگر اینکه درست به آن‌ها توضیح داد شود. «وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ»، بعضی از این نیرو‌های پاک انقلابی ذلیل شده‌اند در جامعه «فَهُمْ فِی بَحْرٍ أُجَاجٍ»، داخل یک دریای نمک هستند، دریایی شور «أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ»، دهان‌هایشان بسته، چون دهان راوقتی باز کنی و آب شور وبخوری آب نمک هی تشنه‌تر می‌شوید و می‌میرید، در دریای نمک دارند شنا می‌کنند و دهآن‌هایشان بسته. «وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ»، قلب‌هایشان جریحه‌دار و مجروح. «قَدْ وَعَظُوا »، خیلی حرف می‌زنند و دائم می‌گویند. «حَتَّى مَلُّوا»، اما دیگه خسته شدند از بس گفتند و نشنیده نشد، دائم می‌گویند و نشنیده نمی‌شود، خسته شدند. «وَ قُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا»، تحت ستم قرار گرفتند و ضربه خوردند. «وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا»، یکی یکی شکار شدند، یا ترورشان کردند یا در جنگ‌ها شهید شدند یا این ور آن ور یکی یکی را زدند. حَتَّى قَلُّوا کم ماندن از این‌ها برای من. «فَلْتَکُنِ الدُّنْیَا»، بعد شروع کردند به مردم گفتند که‌: در اصل من یک پیشنهاد بیشتر برای شما نداده‌ام در دهه‌ی سوم و چهارم، هم به انقلابیون سابق هم انقلابیون لایق، و نسل جدید، فرمودند: ما یک راه حل بیشتر نداریم سر انقلابی ماندن فقط یک چیزاست. «فَلْتَکُنِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ»، فقط یک چیز است تکلیفتان را با دنیا باید روشن کنید در منطق جهاد دنیا بایددر چشم شما از پر کاه بی‌چیزتر ناچیزتر باشد و از علف پوسیده، «قُرَاضَةِ الْجَلَمِ»، گیاه خشکیده، از علف پوسیده و از پر کاه باید پیش شما ارزش پول و قدرت و ریاست و شهوت باید کمتر باشه اگر این راتونستید برای خودتان حل کنید می‌توانید به توحید و عدالت در این مسیر مجاهد بمانید اگر نه باقی همش حرف است این هم یک تک جمله از امیرالمؤمنین خطاب به این‌ها. بعد فرمودند که این حرف‌ها حرف‌هایی نیست که برای اولین بار شنیده باشید یک لحظه برگردید به پشت سرتان نگاه کنید این سنت الهی بوده همیشه همینطور بوده، زمان پیامبر در سدر اسلام سه دهه پیش هم همین بود زمان انبیاء قبل هم همین بود. «وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ قَبْلَ أَنْ یَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ»، شما از اشتباهات گذشته و قبل درس عبرت بگیرید قبل از این که آیندگان نسل بعد بچه‌هایتان از شما درس عبرت بگیرند سقوط شما را ببینند درس عبرت بگیرید. «وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً»، دنیا را نه این که بهش عشق داشته باشید و کنار بگذارید با تنفر بذاریدش کنار ازش بدتان بیاید و بگذاریدش کنار، دنیای نکوهیده را بگذاریدکنار نه دنیای پسندیده را این‌ها یک تعبیری دارند که این را امام سجاد بعداز کربلا که همه می‌ترسند و یک عده‌ای هم دیگه ‌می‌روند ول می‌کنند و یک عده‌ای هم ‌می‌روند دنبال دنیا و با حکومت سازش می‌کنند، حضرت سجاد سلام الله علیه به نظر من از امام حسین مظلوم‌تر هستند ایشان، امام حسین ترتیب کل تاریخ ستم و دیکتاتوری را داد تا ابد اما امام سجاد مظلومه که هنوز هم نمی‌دانند کیست و چه کرده ایشان، یک تعبیری دارند فرمودند که: «عما فی کم»، بین شما یک آدم پیدا نمی‌شود که به «هذه لماذه»، این ته مانده غذای سگ را، این آشغال‌های بین دندآن‌های سگ که افتاده است بیرون را پرت کند جلوی این‌ها به خاطر دنیا به خاطر چهار روز زندگی پستی نکنند. «الا فی کم من ترک‌ها هذه لماذه لاهل‌ها»، این لوماذه را پیش اهلش بیندازد، آشغال دهان سگ را برمی‌دارید بعد شما می‌خواهید آشغال‌های ته مانده‌ی دهن این سیستم فاسد یزید و بنی امیه رامی‌خواهیید، و سر ان داریید دعوا می‌کنید با هم، بین شما مردی نیست، کسانی نیستند انسان که از این آشغال دهان سگ از این ذباله‌ها بگذرند. اینجا حضرت امیر فرمودند که: این‌ها «ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً»، در حالی که مذمتش را می‌گویید پول و ثروت و ریاست و این‌ها را بندازید ان ور « فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ کَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْکُمْ»، این دنیا کسانی را انداخت ان ور که خیلی بیشتر از شما عاشق این دنیا بودند، آن‌هایی که دنیا را می‌پرستیدند اوج عشق، آن‌ها را در این دنیا انداخت داخل قبر، رهاشون کرد شما را ر‌ها نمی‌کند؟ عاشق‌های صد آتیشش را ر‌ها کرد شما را ر‌ها نمی‌کند؟ شما را که بعد از این مدت حالا تازه برگشتی می‌خواهی جبران کنی؟ می‌گویید آقا این سی چهل سال را از دست داده‌ایم حالا بچسبیم جبران کنیم عقب افتادگی‌های مادیمان را، گفت به آن‌هایی که تمام این چهل سال دنبالش بودند رحم نکرد این دنیا، به تو رحم می‌کند؟ بعد فرمودند که: دنیا زدگی ظاهربینی عشوی‌گری عوام پرستی و عوام‌فریبی جوری حاکم شده که «لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً » اسلام رامانند پوستین معکوس پوشیدند، اسلام زیبا شده زشته پوستین راوقتی معکوس می‌پوشی هم زشته وهم گرمت نمی‌کند.

حضرت امیر می‌فرمود: این‌ها با اسلام یک کاری کردند، اسلام هست اما اولاً خیلی زشته، اسلام کجایش خواستنیه ظلم و فساد و تبعیض و خیانت و بی‌رحمی و همه چی هست به اسم اسلام. بعد فرمودند‌: هم زشت است هم فایده ندارد، چون اصلاً فایده‌ی پوستین این است که گرمت کنه گرم که نمی‌کند مشکلاتتان را هم حل نمی‌کند، فرمود: با اسلام چنین کاری کردند این‌ها، هم هست، هم نیست چون فتوحات زیاد شده بود هیچ برنامه‌ای هم نبود که آن جوامعی که آزاد می‌شوند به لحاظ فرهنگی اشباع و تعمیق بشوند ظاهراً دین هی گسترش پیدا می‌کرد فرهنگ دین باطن دین هی ضعیف می‌شد. آدم‌های سس نماز و شل نماز بیشتر می‌شد، آدمای بی‌نماز بیشتر می‌شدند، آدم‌های که نماز بی‌روح می‌خواندند بیشتر می‌شدن، این‌ها‌ها در روایات هست که من بیان می‌کنم. حتی احکام شرع خیلی‌هایش تغییر کرد این و ببینید، این تعبیر رابعضی‌ها فکر می‌کنند صدر اسلام حالا ولایت اهل بیت زیر سؤال رفت و الا احکام اسلام که همش بود، نه نبود مالک ابن عنس که رهبر جریان مالکیست ایشون از شاگردان امام صادق هم هستند محضر امام صادق هم تجارب خیلی بالایی دارند حتی یک جای دیگر هم می‌گوید اگر جعفر ابن محمد نبود امام صادق(ع) اگر نبود حتی حجر را مسلمین فراموش کرده بودند چجوری برگزار کنند، خیلی چیز‌هایش تغییر یافته بود در این مدت، می‌گوید عمویم نقل می‌کرد از پدرش که: «ما أعرف شیئا مما أدرکت علیه الناس إلا النداء بالصلاة »، اسلام اسمش بود ولی کم کم به جایی رسید که دیگه هیچ کس نه در حکومت نه مردم خیلی از اسلام چیزی نمی‌دانستند فقط اسم اسلام بود فقط می‌دانستند نماز باید بخوانند انقدر فاصله گرفتند در این مدت کوتاه از فرهنگ دینی "ترمذی" نقل می‌کند از اَنَس که خادم پیامبر بود و از صحابی پیامبر بود می‌گوید: «ما أعرف شیئا ممّا کان علی عهد نبی»، من زمانی که دیگر علی آمد سر کار جوری شده بود که دیگه اصلاً تقریباً اغلب آن چیز‌هایی که در زمان پیامبر بود دیگه در جامعه مرسوم نبود، یعنی همه چیز عوض شده بود. بعد شما می‌دانید بعد از شهادت امیرالمونین سقوط امام حسن با فاصله‌ی چند سال زمان معاویه مکه و مدینه جزء مراکز فحشا بودند، یعنی بهترین خواننده‌ها و گروه‌های موزیک و خوانندگی و رقاصی شعبه‌ی اصلی‌شان در مکه و مدینه بوده، از شهر‌های دیگه می‌آمدند خواننده و رقاص از مکه و مدینه می‌بردند. یک وقت کاروان رقاص‌ها و خواننده‌ها که سلبریتی آن موقع بودند کاروان این‌ها می‌خواد بره حج از مدینه برود مکه نقل شده جمعیتی می‌آمدند به استقبال این‌ها تا از این‌ها امضا بگیرند مثلاً با این‌ها سلفی بگیرند عکس بگیرند این کتاب «الاغانی» یک بخشش را نقل می‌کند. الاغانی کلاً راجع ‌به موسیقی و این‌ها است، یک بخشش را نقل می‌کند می‌گوید: بزرگ‌ترین مطرب‌ها موزیسین‌ها رقاصان خواننده‌ها هرکی می‌خواست در مکه و مدینه بود مرکزشان، همین کارم که بن سلمان هم می‌خواهد کم کم کنار مسجدالحرام یک دیسکو عرق فروشی بزند، می‌گوید طواف کردید خسته‌اید بسم‌الله بفرمایید اینجا. آن زمان شده بود بعد می‌گوید این کاروان رقاص‌ها و این‌ها می‌آمدند می‌خواستند بروند حج در مسیر جاده مردم به استقبال می‌آمدند حاجی مبارک تقبل الله صلوات بفرست، بفرست هم نه برفست. آن وقت این‌ها می‌رفتند، وقتی از حج برمی‌گشتند همه نورانی بودند همه نورانی. برای جلسات بعدی که می‌خواستند برقصند دیگران رقصا خیلی معنوی بود، شراب که می‌زدند و مشروب که می‌خوردند دیگه هم مست معنوی هم مست مادی بودند یعنی آقا اینجوری بود هم فسق و فجور تو مکه و مدینه بود هم حج می‌رفتند، هر دو کارش با هم اینجوری شد عادی شد قضایا نقل شده برای اینکه ببینیم فضا چی بوده قبل از کربلا، یک شاعری بود مداوم شعر‌های بی‌ناموسی می‌گفت ولی خیلی شاعر قوی بود، طنز می‌گفت شعر‌های بی‌ناموسی می‌گفت و انقدر این قوی بود که شعر‌هایش را تا می‌گفت واقعاً مثل فضای مجازی الان به این سرعت پخش می‌شد طوریکه خودش نقل می‌کنه که من یک شعری را در خانم گفته بودم صبح رفتم کاری داشتم دیدم تو بازار جوآن‌ها دارند می‌خونند ترانه‌های عشقی و سکسی و این‌ها، بعد از اینکه فوت کرده بود یک خانمی را دیدند ک بلند بلند گریه می‌کند بعد گفتم خانم چیه مشکلی چیزی پیش امده: گفت خدا بلبل بیت‌الله راگرفت قناری بیت‌الله رفت. گفتم کیه فکر کردم مثلاً قاری حافظ قرآنی کسی است، گفت یک خواننده ترانه سرا گفتم همین خواننده ترانه سرا یا ان یکی از فواحش، گریه می‌کرد که بیت‌الله فاقد حجت و خالی از حجت شد. بعد می‌گوید یکی کنارش بهش خوش خبر داد گفت نترس فلانی هست شاگردش که از نسل دومشون بوده ان هست. ان قدر ابتذال شده بعضیا فکر می‌کنند الان اینجوری هست، من الان تاریخ را نگاه می‌کنم وضع ما از وضع صدر اسلام خیلی بهتره هنوز با این که چهل سال گذشته. هنوز جا دارد؟ بله هنوز جا دارد! چهل سال گذشته ولی هنوز شما می‌توانید از این بحث‌های ارزش انقلابی دفاع کنی و در همین نسل جوان شهید حججی‌ها بیاییند بیرون، اردو‌های جهادی بیاد بیرون هنوز میشه، ولی این زمان زمانی بوده که دیگه نمی‌شده، خیلی عجیب است.

امیرالمؤمنین می‌فرمایند، : نیرو‌هایی که برای من مانده باید با این‌ها شروع کنم به عدالت، که چه عدالتی که مدام با چند جنگ ترمذی نقل می‌کند: عنس ابن مالک خادم رسول‌الله گفت، من دیگر چیزی نمی‌بینم از ان ارزش‌هایی که زمان پیامبر بود و آن سنت‌ها، بعد یکی دیگر گفت نماز هست نماز می‌خوانند حج هم هست و هنوز ‌می‌روند. «عین الصلاه»، کدام نماز؟ این آن نماز نیست که اصلاً.

«عملم تسنعو فی الصلاه کم ما قد علمتم»، با نماز هم نمی‌دانید چه کاری کردید تا حالا، این نمازی که الان می‌خوانید ان نماز نیست و یک مشکل، مسأله همین مسائل اقتصادی که پیش آمده حضرت امیر یک سخنرانی کردند، فرمودند: وضعیت را جوری برای من ساختید که « قَدْ أَصْبَحْتُمْ فِی زَمَنٍ »، ما در موقعیت زمانه‌ای قرار گرفتیم که «لَا یَزْدَادُ الْخَیْرُ فِیهِ إِلَّا إِدْبَاراً»، هر جا بحث بدی و فساد و شرارت هست، همه می‌آیند، حاضراند هر جا صحبت از خیر و عدالت و صلاح هست همه فرار می‌کنند، باید بگردید دنبال آدما‌ها تک‌تک خیلی عجیبه این ادوار به خیر و اقبال به شرّ «وَ لَا الشَّیْطَانُ فِی هَلَاکِ النَّاسِ إِلَّا طَمَعاً»، شیطانم بازارش خیلی گرم شده همه جا طمع کرده تو روز‌های شیطانی همه جا دارد پیگیری می‌شود. «فَهَذَا أَوَانٌ قَوِیَتْ عُدَّتُهُ»، در موقعیتی قرار گرفتیم که نیرو‌های شیطان خیلی قوی شدند امکاناتش زیاد شدند.

« وَ عَمَّتْ مَکِیدَتُهُ »، تور عوام فریبی‌اش دیگر خیلی جا‌ها پهن شده و خیلی‌ها را گرفته.

« وَ أَمْکَنَتْ فَرِیسَتُهُ »، بعد می‌گویند حضرت امیر می‌فرماید: اطرأفتان را نگاه کنید وضعیت چه شده.

« اضْرِبْ بِطَرْفِکَ حَیْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ »، هر طرف می‌خواهی نگاه کن ببین وضعیت جامعه به چه صورت طبقاتی شده است.

«فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِیراً یُکَابِدُ فَقْراً »، آن‌هایی که می‌بینید، یا فقیری می‌بینید که صبح تا شب می‌دوئد و باز گرسنه و فقیر هست.

«أَوْ غَنِیّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْراً»، یک طرف هم سرمایه‌دارایی می‌بیند که علنی کافر هستند ولی زیارت امام رضا هم ‌می‌روند. ، ولی کافر هستند، ثروت تبدیل شده به ابزار کفر در خدمت کفر.

«أَوْ بَخِیلًا»، یک عده هم دارند هیچی از دستشان نمی‌چکد، اصلاً سهم فقرا و مستضعفین هیچ فراموش شده.

« اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْراً »، حق الله در این جا به معنی حق الناس است، بخل در حق الله به معنی حق‌الناس است، اصلاً به طبقات مردم گرسنه‌ها خانواده‌هایی که زن و شوهر دو شیفت دارند کار می‌کنند نمی‌توانند زندگی‌شان را تأمین کنند، مریض دارند نمی‌توانند بروند بیمارستان، اتاق نمی‌تواند اجاره کند، اصلاً حضرت امیر می‌فرماید برایشان مهم نیست عین تعابیر حضرت امیر هست. غدیر و ارتباطات غدیر، فقط این نیست که الحمدالله ولایت امیرالمؤمنین ثابت شد خب حالا که چی؟ ثم ماذا؟ ثابت شد. بود و نبود غدیر چه فرقی دارد، جامعه‌ای که غدیر را قبول دارد با ان جامعه‌ای که قبول ندارد فرقشان چیست؟ یک فرقی باید داشته باشند والا چه حقانیتی، غدیر این هست.

«فَهَلْ تُبْصِرُ ضْرِبْ بِطَرْفِکَ حَیْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ»، به هر طرف می‌خواهی نگاه کن ببین چه کرده‌اند.

«فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِیراً یُکَابِدُ فَقْراً»، یک عده فقیر که دارند دست و پا می‌زنند در فقر، امکانات اولیه زندگی‌شان را ندارند.

«أَوْ غَنِیّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْراً»، یا سرمایه دار هستند، یک طبقه سرمایه‌دار‌هایی که علنا این ثروت را مثل کافران با ثروت برخورد می‌کنند.

«أَوْ بَخِیلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْراً»، یک عده هم دارند و اصلاً حقوق فقرا برای‌شان مطرح نیست یک عده سرمایه‌داری که کافرانه زندگی می‌کنند یک عده بخیلی که دارند ولی، حقوق فقراء را نمی‌دهند.

«أَوْ مُتَمَرِّداً»، یک عده هم متمردن علنا سر کشی می‌کنند. «کَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً»، انگار داخل گوشش پنبه قرار داده‌اند گوش‌هایش را محکم بسته‌اند که اصلاً گوش نکند به حرف حساب هر چه حرف می‌زنی فقط سرش را تکان می‌دهد ولی، عمل در کار نیست این تعبیر کذه‌ی ظالم شکم بارگی ستمگر به سبب مظلوم، گرسنگی ستم دیده که حضرت امیر می‌فرماید؛ بعضی‌ها تعبیری دارند فرمودند این اتفاقاتی که قبل از من افتاد به خصوص در سال‌های آخر حضرت امیر فرمودند: که از یاد بردید که پیامبر فرمودند: «إِنَّ اَلدِّینَارَ وَ اَلدِّرْهَمَ أَهْلَکَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ هُمَا مُهْلِکَاکُمْ»، یادتان رفت که ممکن است شما از مرگ و شهادت نترسید در یک دوره‌ای، انقلابی و همه چی باشید اما در یک دوره‌ای همین طلاونقره ترتیب‌تان را می‌دهد، همانطور که امت‌های قبل را پول پرستی سرمایه پرستی نابود کرد شما هم همین گرفتاری و فرمد که: «وَ هُمَا مُهْلِکَاکُمْ» شما هم همین جور فاسد می‌شوید. حضرت امیر می‌فرمودند: بر بعضی از اصحاب و یاران انقلابیون که یادتان هست رسول‌الله فرمودند شما هم همین طور فاسد می‌شوید، خب شدید بعضی‌هایتان، حضرت امیر فرمودند مگر به یاد ندارید که رسول الله فرمود: «إنّ صَلاحَ أوَّلِ هذهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ و الیَقینِ»، آغاز پرشکوه تکمیل این امت باد دو چیز بود: ۱- زهد، ساده زیستی. ۲- یقین، این دو تا نهضت راپیروز کرد. یقین داشتیم به حرف‌هایمان و دنبال اشرافی‌گری نبودیم. «و هَلاکُ آخِرِ‌ها بِالشُّحِّ و الأمَلِ »، اما اخرش این امت سقوط می‌کند فاسد می‌شود با دو چیز: ۱- الشُح حرص، حرص قدرت، ثروت، ریاست دنیا، و الآمل؛ آرزو، آرزو‌های مادی دور و دراز، و بعد در جنگ بعضی از یاران به شک افتاده بودند گفتند آقا ما همش داریم همدیگر را می‌کشیم حضرت امیر فرمودند: «به خدا سوگند این‌ها که با ما می‌جنگند برای این نیست که بخواهند دینی را به پا دارند که گمان می‌کنند گمان کنند ما تباهش کرده‌ایم». شما نگاه نکن این‌ها شعار دینی می‌دهند ادای مذهبی در می‌اورند، درد این‌ها این نیست که آقا ما دین را از بین بردیم حالا این‌ها می‌خواهند دین را اجرا کنند یا بخواهند عدالتی را احیا کنند که می‌پندارند که بپندارند ما منسوخش کرده‌ایم. درد این‌ها نه درد دین است و نه درد عدالت و مستضعفین بلکه این‌ها فقط به یک دلیل دارند با ما می‌جنگند به شعار‌های دینی‌شان نگاه نکن به یک دلیل فقط، حکومت و سلطنت این‌ها فقط قدرت می‌خواهند اگر بر شما پیروز شوند که خدا چنین روزی را نیاورد کسانی چون ولید و عبدالله عامرو سعید افراد فاسد و احمق، فاسد و صفیح رابر شما حاکم خواهند کرد مسلط می‌کنند و می‌گمارند. و شما مجبور می‌شوید در جامعتان از چنین حکامی اطاعت کنید که یکی از آن‌ها که بیت‌المال را بالا کشید وقتی به آن اعتراض کردند که چه کاری داری انجام می‌دهی با اموال عمومی؟ جواب داد مال من است در اختیار من است پس مال من است. این‌ها تعبیر حضرت امیر هست. گفت هم چنین حیواناتی می‌ایند و مسلط می‌شوند بر امت، هر چه می‌خواهند برمی‌دارند و وقتی می‌پرسی چرا برداشتی می‌گویند مال من است، می‌پرسی برای چه می‌گوید چون اختیارش دست من است. می‌گوید مگر ندیده‌اید یکی از این‌ها این حرف‌ها را می‌زند؛ گویی ارث پدرش را می‌بخشد در حالی که مال مال خداست و خداوند این اموال را در ازای شمشیر مجاهدان به مجاهدان داده است به عنوان غنیمت جنگی و بقیه‌اش را هم به عنوان بیت‌المال. - دیگر عربیش را نمی‌خوانم و ترجمه‌اش را عرض می‌کنم - ای بندگان خدا با این ستمکاران که برخلاف آنچه خداوند حکم فرمود حکم می‌کنند و حکومت می‌کنند نبرد کنید، از این تبلیغات و سرزنش، سرزنش‌ها نترسید تحت تأثیر شبهات قرار نگیرید اگر آن‌ها بر شما چیره کنند هم دین و هم دنیای شما را تباه می‌کنند این‌ها همان کسانی‌اند که شما را خوب می‌شناسند و شما آنان را خوب می‌شناسید نگذارید دوباره کلاهتان را بردارند، به خدا سوگند قصدی جز آشوب و تخریب ندارند و هدفی جز شر نمی‌جویند. این‌ها دنبال خیر و شعار اسلام و مذهب و عدالت می‌دهند این حرف‌ها نیست، بعد هم که می‌آیند دنیا و آخرت مردم را نابود می‌کنند. یکی از بحث‌های دیگه که همه شما بهتر از من می‌دانید، این‌ها هم ا از ارکان غدیر است. حضرت امیر فرمودند این‌ها قبل از من امدند بیت المال راگفتند که خب مال همه‌ی مردم است، مال الناس. اولاً گفتند ما الله هست و این‌ها مال خداست، اموال عمومی مال خداست مال مردم نیست. حضرت امیر می‌فرماید: این هم یک کلاهبرداری بود، مال خدا یعنی مال مردم مگر خدا مصرف می‌کند این هارا همه چی مال خداست توی عالم منتهی سهمه چه کسی است؟ چه کسی ان را می‌خورد؟ حضرت امیر می‌فرمود این، حرف ابوذر هم دارد یک وقت ابوذر با خلیفه دعوا می‌کند می‌گوید که چرا اموال بیت‌المال و اموال عمومی را این جوری بین آشنا و‌ فامیل و رفیق‌ها و باند و این‌ها و قبیله داریید تقسیم می‌کنید؟ یک مرتبه ان اواخر خیلی بد جوری عمل شد گفت خلیفه‌ی رسول الله هم این‌ها اموال الله هستند و اموال الهی است و مال خداست هر طور من تشخیص بدهم همان کار راانجام می‌دهم. ابوذر گفت مال الله به این معناست که این مال الناس است این‌ها مال مردم‌اند گفت حالا مال هرکسی زمامش دست منه، گفت خوب باید بین مردم تقسیم کنید نه اینکه خودتان‌فامیل‌هایتان باند‌هایتان و حکومتی‌ها و این‌ها بخورید، باید بین مردم تقسیم کنید خب اونجا دستور می‌دهد انقدر او را بزنند که دیگر از این حرف‌ها نزند اما ان می‌گوید تا آخر. با عمار هم این کار را کردند، یک وقت که عمار می‌آید، گفت او را، بزنیدش و انقدر اورا زدند که ایشان دست و پا‌هایشان شکست و بدنش خورد شد، به طوری که نمی‌توانست به خانه برود و برایش بازداشت موقت می‌دهند بعد می‌آیند کشان کشان او را می‌برند. "ابن مسعود" مسئول بیت‌المال به او می‌گویند انقدر بده به فلانی و انقدر بده به فلانی، ایشان اعتراض کرد که برای چه انقدر بدم به فلانی و فلانی چنین چیزی زمان پیغمبر نبوده و زمان ابوبکر و عمر هم نبوده. چرا این هارا این جوری می‌کنید؛ گفت تو کلیددار ما هستی هرچه را که ما می‌گوییم باید انجام بدهی، تو ماموری و حق نداری سؤال کنی، گفت من کلیددار مردمم نه کلیدار شما، گفت خیر تو این جا کلید دار من هستی گفت اگر کلید دار شمایی این کلید خدمت شما، من کلید دار شما نیستم من کلید دار خدا و خلق الله هستم، نداد و همانم زدنش و لت و پارش کردند. که ابن مسعود می‌گوید تا آخر عمرش خانه نشین بود و دخترانی داشت که فقیر شدند و اموال بیت‌المالش را قطع کردند، و بعد که آمدند نپذیرفت گفت من دینم را نمی‌فروشم، من دیگر از اخر عمرم خیلی نمانده است. ابوذر هم که تبعید شد، خب یک همچنین بساطی حضرت امیر اشاره می‌کند که آقا چه کاری کردید چه کاری دارید می‌کنید؟ مال الناس هست این‌ها، مال الله هست اما دست تو که هست به عنوان امانت و نیابت است، جانشینی و باید مطیع باشی تمام اموال متعلق به تمام مردم است، غدیر در بعد حکومتی این است. برای همین است که غدیر اجرا نشد و این که گفت تمام اموال متعلق به تمام مردم است، گفتند دیگر حکومت اسلامی اینجوری ما نمی‌خواهیم. جاهلیت نو آمد هم استبداد سیاسی هم نظام طبقاتی هم فرهنگ جاهلی قبل از اسلام استکبار اقتصادی تا قضیه شورش اتفاق می‌افتد. حضرت امیر فرمودند: که خب ما با این‌ها هم مشکل داریم دیگر اینجوری نمی‌شود با این‌ها من می‌خواهم حکومت عدل را اجرا کنم. من کاری ندارم سه تا جنگ علیه من تحمیل کردند سه تا جنگ تحمیلی، قدرت شد مسئولیت‌ها را حضرت امیر فرمودند سپردند قبل از من به کسانی که عرضه‌ی ان کارا را نداشتند، ایمان قلبی و دینی هم نداشتند، انگیزه‌شان هم خدمت‌گزاری نبود اموال عمومی هم ملک خصوصی تلقی می‌کردند اصحاب پیامبر و حتی آن‌هایی که با این‌ها کار می‌کردند، و خیلی آرمانگرا و انقلابی و پایبند به اصول نبودند حتی آن‌ها را هم از سر کار برداشت و به جایشان‌فامیل‌ها و قبیله خودش را گذاشت. یعنی حتی "ابوموسی اشعری" را تحمل نکردند، عبدالله بن عامر رامی‌گذارد حاکم بصره، "سعدبن ابی وقاص" که حاکم کوفه هست بر می‌دارد بجایش ولید رو، ولید ابن عقبه را می‌گذارد، مقیرث بن شعبه را از مصر برمی‌دارد عبدالله بن سعد بن ابی سرح را می‌گذارد، کل شام را هم می‌دهد به معاویه نصفش را هم می‌دهد به امر و عاص و این‌ها، این کار‌ها برای این است که همه این‌ها در باند بنی امیه هستند، کار به جایی می‌رسد که، وقتی که قدرت دست این‌ها می‌اید قبل از حضرت امیر رهبران بنی‌امیه جمع می‌شوند در خانه‌ی ابوسفیان، و ابوسفیان کور شده بوده آخرای عمرش چشم‌هایش دیگر نمی‌دیده، می‌گوید که همه خودی هستند و باند خودمان است، بیگانه‌ای بینمان نیست کسی یک وقت نباشد یک چیزی می‌خواهم بگویم گفتند نه، در را هم بستند بعد گفت که خلافت و قدرت را که حالا امده دست ما دیگر نباید از دست بدهیم مثل توپ به هم پاس بدهید. «تلقّف الکرة»، این کره معلوم می‌شود ان موقع‌ها بوده توپ بازی و فوتبال و این جور چیز‌ها، ما فکر می‌کردیم جدید است. «تلقّفنّ‌ها تلقّف الکرة»، مثل کره مثل توپ با آن بازی کنید و این توپ را مدام به هم دیگر بدهید، پاس کاری کنید نگذارید از دستمان برود، از دست رفت برود دست ان یکی داخل خودمان بچرخد این تعبیر به کار برده. حزب عموی و سرمایه‌داران عموی که بعد از عین صحبت‌های ابوسفیان هست صریح می‌گوید که قدرت و دست به دست کنید. سوگند به آن که، نمی‌گوید سوگند به خدا، سوگند به ان که ابوسفیان به آن سوگند می‌خورد. یعنی نمی‌خواهم اسمش را ببرم یعنی ما هنوز هم هیچ چیز را قبول نداریم همه چیز الکی بود و همه بازی بوده است. نه حسابیست و نه عذابی، نه بهشتی و نه دوزخی، نه بعثت و برانگیخته شدن و حشری، و نه قیامتی، همه حرف مفت است بچسبید به قدرت منتهی با شعار‌های اسلامی با ادا‌های مذهبی حضرت امیر فرمودند که: «إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ »، وقتی آمد «وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ»، ‌فامیل‌هایش باندش همه آمدند سر کار‌ها و شغل‌های مهم را همه بین خودشان تقسیم کردند. «یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ»، شتری که افسار پاره می‌کند مهارش را پاره می‌کند، در بهار گشنه می‌رود وسط این علف‌ها این چه جوری می‌خورد گاهی انقدر می‌خورد که دل درد می‌گیرد، این‌ها این جوری رفتند وسط بیت‌المال به اسم حکومت اسلامی، و چنان زیاده‌روی کردند. «إِلَى أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ »، کار پیچ خورد بین دست و پا‌هایش. «وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ»، انقدر پر خوری کردند از بیت‌المال که افتادند و غش کردند و این باعث شد که سقوط کردند، یعنی دیگر همه احساس کردند این‌ها به اسم دین و خدا دنبال منافع دنیوی‌شان هستند، برای خود و نزدیکانش چراگاه خصوصی قرار داد. حضرت امیر گفتند ما چراگاه خصوصی نداریم، اسب‌های ما این جا و می‌گفت علف‌های خوب مال اسب‌های ما است و بقیه‌اش و زمین‌ها مال بقیه، فرمود این خلاف سنت پیغمبر بود.

در مدینه خانه‌ای ساخت که می‌گفت از نظر شرعی اشکالی ندارد، در حالی که اغلب مردم می‌گفتند این چه خانه‌ای هست مگر تا الان هم چنین خانه‌ای داشته؟ اعتراض‌ها و پچ پچ‌ها شروع شد ولی خلیفه در جواب گفت: چقدر جواب آشنا هست به گوش ما، گفت اولاً که ساختن این خانه کجا حرام بوده؟ از پول حرام بوده؟ این یک.

دو) من خانه از بیت‌المال هم اگر ساختم برای چه ساختم؟ من داخل این خانه می‌خواهم چه کاری انجام بدهم؟ من می‌خواهم به شما خدمت کنم، عین تعبیر است، من داخل خانه می‌خواهم چه کار کنم، من می‌خواهم بروم مشکل شما را حل کنم در خانه، مگر جز این است که در این خانه کار‌های شما را سامان می‌دهم، مگر من جز در پی حل مشکلات شما هستم، مگر من برای خودم دارم زندگی می‌کنم، بعد مگر از حقوق شما برداشتم؟ از حقوق شما مگر چیزی کم شده؟ شما که داریید سهمتان را از بیت‌المال می‌گیرید. می‌گویید چرا به فلانی و فلانی و فلانی بیشتر دادم؟ خب، بخشش کار بدی است؟ به جای این که تشکر کنید و بگویید که آقا بیش از یک سهم به عده‌ای دادید دمت گرم با من این جوری برخورد می‌کنید این است پاداش بخشش؟ شما سهم خودتان را می‌گیرید، ولی من می‌توانم جدا از آن، ببینم باید به چه کسی بیشتر داد و الا فرق من با شما چیست؟ فدک را به مروان بن حکم می‌دهند، مروان تبعیدی پیغمبر است، مروان ضد انقلاب و ضد اسلام بود که پیامبر فرمود دیگر این دورو بر‌ها نیا، حتی بعضی از مسلمین می‌خواستند اعدامش کنند، ولی برگشت فدک رراو دادند به او، چرا؟ چون ایشان داماد خلیفه شده بود، پدرش، پسرش، خودش و پسر عموی او بود. بعد جالب است غنایم کل آفریقا را آوردند، که نیم میلیون دینار یعنی نیم میلیون سکه طلا بوده حداقل طبق کمترین آمار نیم میلیون سکه طلا، یک پنجم این‌ها را می‌دهد به دامادش، می‌گویند چرا داده‌ای؟ می‌گوید صله رحم کرده‌ام، صله رحم با پول مردم؟ یعنی روی هر چیزی یک عنوان اسلامی می‌گذاشتند.

- در واقع یک جهل در امت آن موقع بوده که راحت می‌پذیرفتند؟

بله، حالا مگر نمی‌پذیرند؟ همیشه می‌پذیرند. اگر آگاهی ندهیم اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنیم الان هم می‌پذیرند، و یک عده‌ای پذیرفته‌اند. اما اصلاً الان بعضی‌ها می‌آیند و می‌گویند آقا فلانی فلان چیز را خورده، می‌گویم خب بخورد عیبی ندارد آقا، تو هم بخور او عرضه داشته و خورده، می‌گویند دیگر آقا همین حرف هاست چه فرقی می‌کند. اینکه حضرت امیر می‌گوید: چه کنم با این‌ها و با شما؟ با این مردم چه کنم؟ با این مسئولینش چه کنم؟ با این انقلابی‌های سابق چه کاری کنم؟ با این دشمن چه کاری کنم؟ با یک عده حزب‌اللهی آخرت باور که منتظر هستند هر چه زودتر شهید بشوند و بروند با آن‌ها چه کار کنم؟ این‌ها همه منابع روایات اهل سنت است. سیصد هزار سکه به "حارث" پسر "حکم بن عاص"، یعنی برادر داماد، شتران صدقه را به او هدیه داد، آنچه را رسول خدا به عنوان صدقه برای همه‌ی مسلمین و فقرا قرار داده بود طیور او کرد، گفت هر سال این بخش همیشه مال ایشان است. حکم بن عاص تبعیدی پیامبر را که حتی ابوبکر و عمر اجازه ندادند این برگرده و اجازه‌ی فعالیت به آن را ندادند حتی به یک معنا حصر خانگی بود ولی در زمان ایشان آمد و صدهزار سکه هم بهش داد، صد هزار سکه دیگر را به سعید بن عاص داد، چه کسی بود سعید؟ یک جوان مزلف پرو و بی‌حیا دیکتاتور که وقتی ولید، ولیدبن عقبه از حکومت کوفه عزل شد انقدر که کثافت کاری کرد که دیگه مجبور شدند برش دارند. یک نوعی جوان را بدون هیچ سابقه و تجربه و صلاحیتی به جای آن گذاشتند و هنوز نرسیده بود جالب است که هنوز نرسیده بود، درگیر شد گفت می‌خواهم اصلاحات مدیریتی و از این قبیل کار‌ها را انجام بدهم، بعد کارکرد که یک عده‌ای از مردم عصبانی شدن یک عده آمدن تظاهرات اعتراض کردند، این هم گفت چون علیه قانون اعتراض کردید کل نخلستآن‌ها و کشتزار‌های ان منطقه را از آن‌ها گرفت و گفت‌فامیل‌هایمان این‌ها هستند، حزبمان هستند داد به آن‌ها، بعد آمدند یک عده نماینده‌های انان اعتراض کردند گفتند، آقا چه شده؟ چه خبر است؟ در نخلستان اینجا ما داریم کار می‌کنیم بدبختی می‌کشیم چه شده که برداشتی و نمی‌دهی؟ گفت آقا ازاین حرف‌های اضافی و حرف مفت نزنید کل عراق و کل نخلستآن‌ها و کشتزار‌های یکی از باغچه‌های قریش است. یعنی قضیه شد قریش بازی گفت همه‌تان مال قریش هستید.

می‌گوید تمام آنچه را که ولید برادر مادریش، ولید را می‌شناسید دیگر، مستحضر هستید که چقدر جالب بود؟ همه‌ی انچه را که ولید از بیت‌المال کوفه در زمانی که حاکم بود وام گرفته بود، یک بخشی که خوردند و بردند، یک بخش دیگری را وام گرفته بود. وام‌هایی که می‌گیرند دو سه هزار میلیارد و این‌ها است، خیلی جالبه از مردم سی درصد سود می‌گیرند، خودشون گفتن حرام یک درصد بیشتر نشه، آن‌هایی که خودشان برداشته‌اند. خب دقیقاً ببینید ولید از بیت‌المال همان شهری که خودش حاکم است وام گرفته یک عالمه، بعد در دورش فساد می‌کند این‌ها دیگر خلیفه مجبور می‌شود برداردش، بعد از ان مسئول بیت‌المال گفت خب حالا که دارید تشریف می‌برید تکلیف این وام چه می‌شود؟ ولید می‌گوید که، حالا در این همه مصیبت‌ها همه‌ی مشکلات مملکت را حل کردید مانده وام من؟ مشکلات حل شده وام من مانده؟ برید با خلیفه حرف بزنید، به خلیفه می‌گویند گفت نه هر چه ولید وام گرفته از بیت‌المال کوفه ببخشید به آن نمی‌خواهد پس بدهد خدمت کرده این پاداش خدمتش ناز شصتش.

"عبدالله‌بن‌مسعود" مسئول کل بیت‌المال وزیرکل خزانه‌داری بانک مرکزی ان موقع نامه می‌نویسد و می‌گوید؛ این را من نمی‌بخشم باید وام را پس بدهد، احضارش می‌کنند، می‌گوید شما خزانه دار ما هستی شما حق ندارید حرف بزنید، می‌گوید این هم کلید خزانه‌های شما من فکر کردم خزانه‌دار مسلمین ومردم هستم، می‌رود بیرون در مسجد به مردم می‌گوید، می‌گویند آقا مسائل را نگویید همین جا بین خودمان خصوصی بماند و هر کار لازم باشد انجام بدهیم. این گفت آقا این پول را پس بده گفت نه خیر نمی‌خواهد پس بدهی، حرف مفت هم نزن گفت خزینه‌دار مایی تو، گفت من خزینه دار شما نیستم، و من خزینه دار مردم هستم، گفت پس کلید هارا بگذار و برو، رفت مسجد و داخل مسجد موقع نماز این را به مردم گفت، گفت مردم ولید دارد می‌رود حاکم کوفه صد هزار سکه از بیت‌المال برداشت، یک سری خبر دادن به حاکم، مسعود عزل که شد هیچ کتک مفصلی هم زدنش که تا ماه‌ها و مدت‌ها نمی‌توانست حرکت کند و بعضی‌ها گفتند که یک علت مرگش این بوده، به برادر رضایی خودش برادر شیریش عبدالله بن سعد بن ابی صرح، یک پنجم غنایم آفریقا را بخشید بعضی‌ها گفتند در یک سال تمام غنایم و مالیات آفریقا را به یک نفر داد، که کمک کند حکومت اسلامی حفظ بشود، این کسی است که پیامبر چند بار حکم اعدامش را داده بود، جزء کسانی بود که ضربات سختی به اسلام‌زده است، چند نفر بودند که پیامبر فرمودند حتی اگر به دیوار کعبه پناه آوردند به پرده کعبه آویختند این‌ها اعدام باید بشوند و نبخشید این یکی از آن هاست که فرار کرد مدتی بعد هم دیگر از این قضایا گذشت و به مرور زمان شد و عفو گرفت و بخشیدندش، حالا آمده یک پنجم قنائم آفریقا را دادن بهش، یعنی ضدانقلاب رسمی میاد تو حکومت، و دزدی می‌کند، این همان کسی است که پیامبر چند بار فرمودند: این حکمش اعدام است، هرکسی این فرد را دید او را بزند. صد هزار درهم از بیت‌المال به مروان می‌دهد دویست هزار درهم به ابوسفیان، عبدالله بن ارقم، این دفعه مسئول بیت المال عبدالله بن ارقم هست، می‌اید و می‌گوید که آقا امروز چهار تا برداشت کلان شده از بیت المال و داده‌اید به سه چهار نفر این به چه صورت است؟ گفت بله نه چیزی نیست این‌ها را ما در جریان هستیم، نقل شده که ایشان عبدالله، کلید را پرت کردند و بلند بلند شروع کردند به گریه کردن، گفت که وضع بیت المال مسلمین اینجوری شد؟ گفت که برای چه گریه می‌کنی؟ برای اینکه من صله رحم بجا آورده‌ام؟ من از سهم هیچ کس از مردم چیزی کم نکرده‌ام این‌ها اضافی هست به بعضی‌ها اضافی داده‌ام این خوب است که قوم‌وخویش‌هایم بگویند ببین تا این خلیفه شد و رئیس شد از ما یادش رفت هوای ما را ندارد، این خوب است؟ من می‌خواستم به این‌فامیل‌ها بگویم با ما قدرت کاری نکرده است که من بخواهم شما را فراموش کنم من هنوز هم همانم و به فکر شما هستم بیایید شما بیشتر بخورید، تو گریه می‌کنی برای اینکه من پیوند خویشاوندی را رعایت کردم؟ عبدالله بن ارقم گفت نه من به نظرم می‌رسد که هر چه که در زمان پیامبر انفاق کردی همه را دارید دوباره برمی‌دارید و بیشتر دارید جبران می‌کنید، هر چه زمان پیامبر فداکاری کردید و بار‌ها خطر و گرفتاری برایتان پیش آمد همه را دارید یک جا چک می‌کشید برگرده و بیشتر از ان برگرده، بخدا سوگند به این مروان خبیث اگر صد سکه هم می‌دادید زیاد بود، ایشان هم عرض کرد خیلی خب برو اقا جان، کلید‌ها را بگذار و برو کسه دیگه‌ای باید بیاید، آدم حسابی پیدا نمی‌شود در و این ساعات. خب از این موارد متأسفانه زیاد بود.

ابوذر می‌آید و اعتراض می‌کند سر همین قضیه، می‌گویند انفاق آیه‌ی کنز را می‌خواند، که آخوند دستگاهش را می‌اورد می‌گوید آقا بگو، فقه و شریعت را به آن بگو، طرف کیست؟ یهودی که مسلمان شده است. "تهب البار" شروع می‌کند می‌گوید بله در قرائت این آیه سه قرائت رسیده، این جوری است، نمی‌دانم طبق معنی آیه این است که ثروتمند اگر همان وجوه شرعی‌اش را در حد خمس وحلالش را بدهد دیگر چیزی لازم نیست بدهد و هر چه خورد خورده و هر جور که زندگی کرد حلال و نوش جانش، این شامل کنز نمی‌شود مشمول کنز نمی‌شود. خب ابوذر با ایشان بحث می‌کند و می‌بیند فایده ندارد، دور را بر نگاهی می‌کند تا ببیند چیزی پیدا می‌کند بزند مرد رو، می‌بیند هیچی نیست، عصایش را پرت می‌کند به سمت این آخوند درباری حکومت و سرش می‌شکند، دستور می‌دهند این دیوانه را بگیرید بزنید عوض این که بحث کند وسط مناظره چوب می‌زند در سر دیوانه، می‌زنند ابوذر را و لت و پار می‌کنند، بعد ابوذر به ان می‌گوید یهودی‌زاده تو حالا آمدی اسلام‌شناس شدی؟ به من اسلام آموزش می‌دهی؟ ما وقتی یک آیه نازل می‌شد کنار پیامبر بودم، تو حالا اسلام را به من درس می‌دهی.

ببینید دو دهه گذشته یهودی می‌شود اسلام‌شناس ابوذر می‌شود ضد اسلام بعد هم تبعیدش می‌کنند و خلیفه اعلام می‌کند هیچ کس حق ندارد بدرقه‌اش برود هیچ‌کس، هیچ کس هم جرات نمی‌کند برود امیرالمؤمنین فرمودن ما می‌رویم حسن و حسین ایشان و جناب عمار به نظرم چهار نفر فقط ‌می‌روند بدرقه‌ی او. که هر کدام از آن‌ها یک نطقی انجا کرده‌اند که خیلی زیباست، امام حسن علیه سلام می‌فرمایند: عموجان به ابوذر، تو برای دینت جلوی این‌ها ایستادی و این‌ها برای دنیایشان با تو چنین کردند، دعوای دین و دنیاست ولی هر دو طرف می‌گویند دین! اما حسین یک صحبت می‌کند حضرت امیر صحبت می‌کند عمار صحبت می‌کند، این بین مامور‌های حکومتی می‌رسند که مگر دستور نداده بودند که کسی حق بدرقه ابوذر را ندارد؟ این کار شما توهین به قانون است و این تحضیف حکومت اسلامی است، این کار شما یعنی که حکم دادگاه غلط بوده همه شما بازداشت هستید، تا می‌آیند جلو، حضرت امیر می‌زنند در گوشش و مامور از بالای اسب می‌افتد پایین و بیهوش می‌شود حتی نمی‌تواند از جایش بلند شود وقتی می‌زند در گوشش، بعد حضرت امیر می‌فرماید که بروید از جلوی چشمانم و اینجا نایستیید که نفر بعدی هم همین است وضعیتش بروید و به فلانی بگویید که کسی را نفرستد اینجا و الا همین است. خب به ابوذر می‌ایند و می‌گویند که تو می‌روی و دیگر نیستی. و این اذیت‌هایی که نقل شده و همه‌ی این‌ها برمی‌گردد به پامال کردن غدیر، یعنی اگر غدیر دیده شده بود این اتفاقات نمی‌افتاد کجا ممکن بود هنوز علی علیه السلام هست بیایند و بگویند نیم میلیون سکه آمده یک پنجمش را بده به ان بده به این بعدم بگویند که من دارم کار اسلامی می‌کنم، دارم صلحه رحم می‌کنم، دارم تألیف قلوب می‌کنم، دارم به آشنا‌هایم می‌گویم آقا من هنوز هم هوای شما را دارم، من نامرد نیستم دارم دشمنان را جذب می‌کنم تعلیف قلوب برای جذب دشمن است دیگر دارم آن‌ها را جلب می‌کنم اگه تعریف قلوب باشد واقعاً عیبی ندارد منتهی تعلیف قلوب یک سمت اسلام نه تعلییف قلوب به سمت خودت می‌کنی نه اسلام، بعد هم گفت ابوذر که بی‌سواده تو ک بی‌سوادی، بی‌ثباتی سواد را این دارد این آخوند یهودی، گفت آقا این آیه را تفسیر بفرمایید این نفهم یاد بگیرد چه جوری است معنای آیه قران، و ان هم گفت حرف فایده ندارد باید بزنید این را. خب تبعید ابوذر به ربذه که در انجا شهید می‌شود کتک زدن و معلول کردن عبدالله مسعود که دنده‌هایش را می‌شکنند به خاطر اینکه حرف‌های امیرالمؤمنین را دارند می‌زنند مسئولینی که گذاشته بودن خودشان را مالک‌الرقاب می‌دیدند مالک مردم می‌دیدند، خودکامگی هر چه که من می‌خواهم هر چه که من می‌گویم همان است و کسی حق امر به معروف و نهی از منکر وحق انتقاد ندارد، این‌ها مال‌الله است و منم خلیفه‌الله‌ایم، و ایشان هم مفسر کلام‌الله تموم شده، خدا در سه وجه حضور مطلقه شما چ می‌گویید در برابر خدا، مردم را عصبانی کردند به مردم توهین کردند. حضرت امیر فرمودند که من در یک کلمه خلاصه کنم چه شد، و چرا شد: «أَنَا جَامِعٌ لَکُمْ أَمْرَهُ، اسْتَأْثَرَ »، خودمحوری و خودکامگی کرد، تمامیت طلبی اسْتَأْثَرَ ضد ایثاره ترجمه امروزیش می‌شود، همین رانت‌خواری ایثار یعنی تقدم دیگران بر ما، استعثار یعنی تقدم من بر دیگران. «اسْتَأْثَرَ فَأَسَاءَ الْأَثَرَةَ»، ویژه خواری، خودسری. «وَ جَزِعْتُمْ»، شما هم بی‌تابی کردید به مردم که شلوغ کرده بودند سروصدا کردید.

«فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ»، شما هم افراط کردید در اعتراض، او افراط کرد شما هم افراط کردید چرا می‌روید خلیفه را می‌کشید؟ چرا رفتید در خانه و این کار‌ها را کردید و چنگی را گذاشتید که بعداً دیگه، خب از چهار تا خلیفه اسلام چهار تای آن‌ها ترور شدند، عمربن خطاب ترور شدن، عثمان در شورش مخملی کشته شده به یک معنا ترور شده، امیرالمؤمنین هم که ترور شدند، فقط ابوبکر بود که ان هم عمر کوتاهی داشته که این هم دو سال و خورده‌ای بیشتر نبوده است. این اتفاقاتی که افتاده و می‌خواستم عرض کنم که غدیر همه فکر می‌کنند که یک بحث کلامی بکنند هی می‌گویند آقا بریم حدیث از منابع اهل سنت بیاریم که این غدیر بوده است. «و ثَبَّتت به ولایت علی ابن ابیطالب»، خب آقا ولایت علی ابن ابیطالب اگر اثبات بشود که پدر من و تو را در می‌اورد اول، ولایت علی اگر اثبات بشود حقانیت غدیر را می‌خواهی اثبات کنی، ولایت علی را اثبات نکن چون به محض این که ولایت علی اثبات بشود باید خیلی چیز‌ها را جواب بدهیم. آقا چرا اینجوری زندگی می‌کنی؟ چرا انجایی که در صحنه باید باشی نیستی؟ چرا اینجا که نباید باشی هستی؟ مخاطب این کلام، مخاطب این سه دسته دیگر خیلی‌ها هستند الان، ما اگر غدیر را اثبات کنیم اول مصیبت است. عرضم را با یک روایت از حضرت رضا(ع) ختم می‌کنم:

یک وقت معلی امد خدمت ایشان که از اصحاب ائمه قبلم بوده‌اند بعد هم که ایشان شهید شدند، آمد گفت که آقا عجل‌الله مثلاً لکم الفرج انشاالله کی بشود خدا فرج شما را برساند، امام رضا(ع) فرمودند که: چه چیزی است منظورت از فرج چه جور می‌شود اگر فرج بشود؟ گفت یعنی که دیگر شما از این وضعیت و مشکلات و بدبختی، گرفتاری بیرون می‌آیید وضعیتتان خوب می‌شود ما هم زیر سایه شما وضعیتمان خوب می‌شود ما هم یک سیبیلی چرب می‌کنیم، ما که در این سال‌ها همیشه در به در بوده‌ایم چوب شما را خوردیم انشالله وقتی فرج شما برسد نون شما را می‌خوریم امام رضا(ع) فرمودند: «ذَاکَ فَرَجُکُمْ أَنْتُمْ»، این که شد فرج شما و اما «فَأَمَّا نحن»، و فرج ما می‌دانی کی هست ان وقتی که قدرت و حکومت به دست ما بی‌افتد اول گرفتاری‌هایی آن‌هاست، همین را هم که الان می‌خورم دیگر نمی‌توانم و نباید بخورم همین را هم که الان می‌پوشم دیگر نخواهم پوشید، فرمودند شب‌ها تضرع در محضر خدا و روز‌ها خدمت به خلق، دیگه ما وقت اضافه نداریم ان فرجی که تو در ذهنت است ان فرج شماهاست آن فرجی که ما منتظرش هستیم اول گرفتاری‌ها و مشکلات ماست، اصلاً تعریف ما از فرج با تعریف ائمه از فرج مثل این که خیلی فرق دارد. مدام هم می‌ایند می‌گویند "عجّل عَلی ظهورک" مثل اینکه تصور دیگری ما از ظهور داریم، چون یک کسی گفت ما شنیده‌ایم که آقا باشد، آقا که بیایند، به اندازه‌ی یک حجامت هم ما شنیده‌ایم که خون نمی‌اید، به اندازه‌ی یک خون دماغی هم خون نمی‌اید، خیلی هم همینطوری که یک بشکن می‌زنند و ذکری یا وردی می‌گویند همه تسلیم عدالت می‌شوند. امام علی(ع) سلام فرمودند: عجب اگر قرار بود اینجور کار‌ها پیش برود. خب زمان پیامبر پیش می‌رفت، نه این که هفتاد هشتاد تا جنگ برای پیغمبر تحمیل کنند، گفت آقا پس چجوری می‌شود رحمت و محبت و این‌ها چه شد؟ امام فرمودند: خیر اولش که اینجور نیست، رحمت مال مردم است، این‌هایی که قدرت و سروت دستشان است این‌ها زبان غیر ششمیر نمی‌فهمند، با این‌ها باید با زبان خودشان حرف زد. «العلق ولعرق»، ما قرق خواهیم شد در آن انقلاب بزرگ جهانی در عرق و علق، علق یعنی خون، عرق هم که یعنی عرق. یعنی یکسره باید تلاش کنی و خون بدهی تا عدالت را در جهان بر قرار کنی که انشاالله شما پیشگامان نهضت عدالت آخر زمان هستید.

و سلام علیکم و رحمت الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha